نبودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن
ولی کاش بودی تا اشکهایم از شوق دیدارت سرازیر میشد ...
کاش بودی و دستهای مهربانت مرهم همه دلتنگیها و نبودنهایت میشد ...
کاش بودی تا سر به روی شانه های مهربانت می گذاشتم
و دردهایم را به گوش تو میرساندم... بدون تو عاشقی برایم عذاب است
میدانم که نمیدانی بعد از تو دیگر قلبی برای عاشق شدن ندارم...
کاش میدانستی که چقدر دوستت دارم و بیش از عشق بر تو عاشقم...
میدانی که اگر از کنارم بروی لحظه های زندگی برایم پر از درد و عذاب میشود
میدانم که نمیدانی بدون تو دیگربهانه ای نیست برای ادامه ی زندگی جزانتظار آمدنت ...
امشب بغض تنهایی من دوباره می شکند ... چشمانم
بس که باریده دیگر حتی تحمل نور مهتاب را ندارد ...
آخ که چقدر تنهایم ... دل بیچاره ام بس که سنگ صبورم
بوده خرد شده و انگشتانم بس که برایت نوشته خسته
شده است ...
رو به روی آینه نشسته ام آیا این منم ؟ شکسته .... پیر
تنها.... تو با من چه کردی ؟ شاید این آخری زمزمه های
دلتنگی ام باشد و دیگر هیچ نخواهم گفت ....
اما منتظرم انتظار دیدن دوباره ی تو برای من زندگی
دوباره ای است ... پس برگرد ... عاشقانه برگرد
برای همیشه برگرد...
لحظات عاشقانه
هرگزلحظات با تو بودن را از یاد نخواهم برد .هرگز لبخند های ملیح وبی ریایت
را از یاد نخواهم برد.لحظات در گذر است ودقیقه دقیقه های ساعت برایمان مهم
است زیرا که دیگر تکرار نمیشوند شاید روزگاری یادمان آری که دیگر هیچ
نشانی از ما نباشد اما برگه ها بیانگوی دوستی بین ماست .بدان که هرگز
ازخاطرم نمی روی وبا تو بودن برایم لذت بخش است .
اینک تو را به خدای زیبایی ها میسپارم
روزها ازپی هم میگذرند ونشانی از خود باقی نمی گذارند
ولی ای تنهاترین رویای عشق هیچ چیز خیال تورا از من جدا نمی کند
(دل نوشته های sh)
قبل از اینکه به کسی بگی : " دوستت دارم ..."
خوب فکراتو بکن...
چون شاید چراغی رو تو دلش روشن کنی...
که خاموش کردنش به خاموش شدن اون بیانجامه
دلم گرفته
به تو نرسیدم، اما خیلی چیزارو یاد گرفتم...
یاد گرفتم به خاطر کسی که دوستش دارم باید دروغ بگم.
یاد گرفتم هیچکس ارزش شکوندن غرورم رو نداره.
یاد گرفتم توی زندگی برای اون که بفهمم چقدر دوستم داره هر روز به یه بهانه ای دلشو بشکونم.
یاد گرفتم گریه ی هیچکس رو باور نکنم.
یاد گرفتم بهش هیچ وقت فرصت جبران ندم.
یاد گرفتم دم از عاشقی بزنم ولی اما از کجا بگم از کی بگم...
می خوام همین جا دلمو بشکونم خوردش کنم تا دیگه عاشق نشه.
تا دیگه کسی رو دوست نداشته باشه.
توی این زمونه کسی نباید احساس تورو بدونه وگرنه اون تورو می شکونه.
می خوام بشم همون آدم قبل کسی که از سنگ بود و دو رو برش دیواری از سکوت و بی تفاوتی...
می خوام تنها باشم...
نفرین به تو ای غریبه
نفرین به تو ای غریبه
به تو که روزی اشنا ترین لحظه هایم بودی!
سکوت خسته و قلب شکسته ام را ببین با من چه کردی؟
ایا تاوان عاشق شدن و عاشق بودن این است؟!
اگر چنین است پس نفرین بر عشق...
روزگار تنها شدنم را در جاده ی انتظار می گذرانم
نفرین به تو ای غریبه...
باز میان شقایق های سرخ گم خواهم شد
میروم تا شاید این بار غریقی را با خیلی از امواج
محبت به سوی ساحل مهربانیم بکشانم
چیزی بگو چیزی نخواهم گفت
سکوت های سر به زیر از کودکی با من است
و من این بار میخواهم عاقلانه ببینم نه عاشقانه...
دلم گرفته
به تو نرسیدم، اما خیلی چیزارو یاد گرفتم...
یاد گرفتم به خاطر کسی که دوستش دارم باید دروغ بگم.
یاد گرفتم هیچکس ارزش شکوندن غرورم رو نداره.
یاد گرفتم توی زندگی برای اون که بفهمم چقدر دوستم داره هر روز به یه بهانه ای دلشو بشکونم.
یاد گرفتم گریه ی هیچکس رو باور نکنم.
یاد گرفتم بهش هیچ وقت فرصت جبران ندم.
یاد گرفتم دم از عاشقی بزنم ولی اما از کجا بگم از کی بگم...
می خوام همین جا دلمو بشکونم خوردش کنم تا دیگه عاشق نشه.
تا دیگه کسی رو دوست نداشته باشه.
توی این زمونه کسی نباید احساس تورو بدونه وگرنه اون تورو می شکونه.
می خوام بشم همون آدم قبل کسی که از سنگ بود و دو رو برش دیواری از سکوت و بی تفاوتی...
می خوام تنها باشم...
نفرین به تو ای غریبه
به تو که روزی اشنا ترین لحظه هایم بودی!
سکوت خسته و قلب شکسته ام را ببین با من چه کردی؟
ایا تاوان عاشق شدن و عاشق بودن این است؟!
اگر چنین است پس نفرین بر عشق...
روزگار تنها شدنم را در جاده ی انتظار می گذرانم
نفرین به تو ای غریبه...
باز میان شقایق های سرخ گم خواهم شد
میروم تا شاید این بار غریقی را با خیلی از امواج
محبت به سوی ساحل مهربانیم بکشانم
چیزی بگو چیزی نخواهم گفت
سکوت های سر به زیر از کودکی با من است
و من این بار میخواهم عاقلانه ببینم نه عاشقانه...
دوست عزیز
به نام خدایی که اشک را آفرید تا سرزمین عاشقان آتش نگیرد
یارب:
چه چشمه ایست عشق که من از آن یک قطره نوشیدم و
دریاها گریستم.......
کاش لبخندهایت آنقدر زیبا نبودند که امروز آرزوی دیدن یک لحظه فقط یک لحظه از لبخندهای عاشقانه ات را داشته باشم! کاش چشمان معصومت به چشمانم خیره نمی شد تا امروز چشمان من به یاد آن لحظه بهانه گیرند و اشک بریزند! کاش حرف های دلم را بهت نگفته بودم تا امروز با خود نگویم " آخه او که میدونست چقدر دوستش دارم!!!!!!!!
پیداست هنوز شقایق نشدی ... زندانی زندان دقایق نشدی ... وقتی که مرا از دل خود می رانی ... یعنی که تو هیچ وقت عاشق نشدی ... زرد است که لبریز حقایق شده است ... تلخ است که با درد موافق شده است ... عاشق نشدی وگر نه می فهمیدی ... پاییز بهاریست که عاشق شده است
عاشقی راشرط اول ناله و فریاد نیست تا کسی ازجان شیرین نگذرد فرهاد نیست عاشقی مقدور هر عیاش نیست غم کشیدن صنعت نقاش نیست!!!!
عاشقت خواهم ماند بی آنکه بدانی دوستت خواهم داشت بی آنکه بگویم درد دل خواهم گفت بی هیچ گمانی گوش خواهم داد بی هیچ سخنی در آغوشت خواهم گریست بی آنکه حس کنی در تو ذوب خواهم شد بی هیچ حراراتی اینگونه شاید احساسم نمیرد!!!!
بود سوزی در آهنگم خدایا
تو میدانی که دلتنگم خدایا
دگر تاب پریشانی ندارم
نه از آهن نه از سنگم خدایا
غم تنهایی
بهترین دوست اون دوستی كه بتونی باهاش روی یك سكو ساكت
بنشینی و چیزی نگی و وقتی ازش دور میشی حس كنی بهترین
گفتگوی عمرت رو داشتی.
ما واقعاً تا چیزی را از دست ندیم، قدرش را نمیدونیم،
ولی در عین حال تا وقتی كه چیزی رو دوباره بدست
نیاریم، نمیدونیم چیزی را از دست دادیم.
اینكه تمام عشقت رو به كسی بدی، تضمینی بر این نیست كه
اون هم همین كارو بكنه پس انتظار عشق متقابل نداشته
باش، فقط منتظر باش تا اینكه عشق آروم تو قلبش رشد كنه
و اگه اینطور نشد، خوشحال باش كه توی دل تو رشد كرده.
در یك دقیقه میشه یك نفر رو خرد كرد، در یك ساعت میشه
كسی را دوست داشت و در یك روز میشه عاشق شد ولی یك عمر
طول میكشه تا كسی رو فراموش كرد.
دنبال نگاهها نرو، چون میتونن گولت بزنن، دنبال
دارایی نرو چون كمكم افول میكنه دنبال كسی برو كه
باعث بشه لبخند بزنی چون فقط با یك لبخند میشه یه روز
تیره را روشن كرد. كسی را پیدا كن كه تو را شاد كنه.
دقایقی توی زندگی هستن كه دلت برای كسی اونقدر تنگ
میشه كه میخوای اونو را از رویات بیرون بكشی و توی
دنیای واقعی بغلش كنی.
رویایی رو ببین كه میخوای. جایی برو كه دوست داری.
چیزی باش كه میخوای باشی. چون فقط یك جون داری و یك
شانس برای اینكه هر چی دوست داری انجام بدی.
آرزو میكنم به اندازه كافی شادی داشته باشی تا خوش
باشی، به اندازه كافی بكوشی تا قوی باشی، به اندازه
كافی اندوه داشته باشی تا یك انسان باقی بمونی و به
اندازه كافی امید تا خوشحال بمونی.
همیشه خودتو جای دیگران بگذار، اگر حس میكنی چیزی
ناراحتت میكنه، احتمالاً دیگران را آزار میده.
شادترین افراد لزوماً بهترین چیزها رو ندارن، اونا فقط
از اونچه تو راهشون هست بهترین استفاده رو میبرن.
شادی برای اونایی كه گریه میكنن و یا صدمه میبینن
زنده است. برای اونایی كه دنبالش میگردن و اونایی كه
امتحانش كردن. چون فقط اینها هستن كه اهمیت دیگران رو
تو زندگیشون میفهمن.
عشق با یك لبخند شروع میشه، با یك بوسه رشد میكنه و با
یك اشك تموم میشه. روشنترین آینده همیشه روی گذشته
فراموش شده، شكل میگیره. نمیشه تا وقتی كه دردها و
رنجها را دور نریختی، توی زندگی به درستی پیش بری.
وقتی به دنیا اومدی، تو تنها كسی بودی كه گریه میكردی
و بقیه میخندیدن. سعی كن یه جوری زندگی كنی كه وقتی
رفتی، تنها تو بخندی و بقیه گریه كنن.
لطفاً این متن رو به اونایی كه براتون ارزش دارن
بفرستین. برای اونایی كه زندگی شما رو لمس كردن.
اونایی كه وقتی احتیاج داشتین، باعث شدن بخندین.
نظر هم بدین
خدایا زندگی با غم چه سخت است تنفس در شب ماتم چه سخت است
چه سخت است ای خدا یک رنگ بودن همیشه با ریا در جنگ بودن
چه خون است آوازم خدایا شکسته بال پروازم خدایا
وصال تو برای من سراب است دریغاچشم بخت من در خواب است
رفیقی جز پریشانی ندارم دگر شور غزل گفتن ندارم
دلم در مخمل خون خفته ای دوست منم از داغ تو آشفته ای دوست
دلم گرفته
عشق من
عشق ای عشق بی دیوارمن نغمه زن مستانه بر گیتار من
عشق من ای عشق آتشناک من سوز تو درسینه صد چاک من
عشق ای عشق آتش نوش من خواب شودر خلوت آغوش من
عشق در جانم تولد یافته است زلف خاتون دلم را بافته است
عشق من زنجیری از بیتابی است وسعت روحش به رنگ آبی است
عشق یعنی ذره ذره سوختن چشم بر جان کندن خود دوختن
عشق من
عشق ای عشق بی دیوارمن نغمه زن مستانه بر گیتار من
عشق من ای عشق آتشناک من سوز تو درسینه صد چاک من
عشق ای عشق آتش نوش من خواب شودر خلوت آغوش من
عشق در جانم تولد یافته است زلف خاتون دلم را بافته است
عشق من زنجیری از بیتابی است وسعت روحش به رنگ آبی است
عشق یعنی ذره ذره سوختن چشم بر جان کندن خود دوختن
یک نفر از رنگ زرد چهره ام قصه ی دیرینه ی غم را نخواند
لیکن بنازم حضرت غم راکه او یک نفس در زندگی ترکم نکرد
زندگی در حق من چیز دیگر جز جفا کاری ونامردی نکر
بسوزو بساز ای دل ساده
می دونی وقتی از تو می نویسم اشک از چشمام جاری میشه
اخه فقط تو هستی که قدر اشکای منو می دونی
می دونی چند شب دارم به یاد تو چشمامو رو هم می زارم
اخه دوست دارم خوابتو ببینم
باشه بی معرفت دیگه تو خواب ام نمی خوای بیای
می خوام بدونی که توشب و روز منی
اگه صبح تا شب چشمام به راه که ببینمت
اینو بدون تمام شب رویای با تو بودن یه لحظه تنهام نمی زاره
چطور دلت اُمد منو تنها بزاری بری
اخه نمی گی دلم واسه بهونه گرفتن ات تنگ می شه
چه گویم از پریشان حالی دل زشب های سراسر خالی دل
چه می شدکه تو روزی می نشستی عزیزمن به روی قالی دل
رسول درد ز داغم چاره ای کن زشب بی چلچراغم چاره ای کن
ای کاش ادماباچشماشون باهم حرف میزدن
وقتی نگاه ادمای روی زمین حرفایی میزنه که شاید هیچ وقت به زبون
نیاد
....ای کاش
اره اونوقت بود که عاشقای واقعی همدیگروبهترمی شناختند
اره فقط نگاه ادماست چشم یه عاشق واقعی نمی تونه دروغ باشه
بسوزای عشق بسوزان مستی ام را
بسوز ای دل بسوزان هستی